آرشاآرشا، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

آرشای بابا

آمین

دعای خیر به یادگار برکلبه کوچکت می اویزیم باشد که زیبایی اش نوازشگر چشمات باشد.

خدایاشکرت به اندازه علمت بابت همه نعمت هایت...،

سپاس بابت همسروفرزندم.

خدایا،ازدرگاه پر رحمتت جلوه ای ازجمال وکمال رابرای جگرگوشه مان خواستاریم.

خدایا،چه خوش ضیافتی است به میزبانی تو ،پسرم رامهمان واقعی و همیشگی ضیافتت قرار بده..،

خدایا،پسرم آرشارابه تومیسپارم درهمه وقتی که هستیم  و نیستیم....،

خدایا،ای مهربانترین عالم سایه ی لطفت راهرگز از سرش برندار...،

خدایا،آرشا را مایه فخرمحبتت قراربده که توبرهمه چیزتوانایی...،

خدایا،فرزندم را از سایه پدرومادرمحروم نکن...،

خدایا قلب سلیم وفکر جمیل روزی هر روز پسرم مقرر بفرما...،

خدایا،همیشه مراقب فرزندم باش...،

خدایا،این همه را گفتم به امید عطایت به حکم قبولی دعای مادر در حق فرزند....،

پس اجابت بفرما به حق کرمت یا کریم......،

تعطیلات عید نوروز ۱۴۰۳

تعطیلات عید رفتیم شمال خونه مامانی کلی خوش گذشت مدرسه هم که تعطیل کلاس زبانت تعطیل ،حسابی خوشحال بودی یک هفته موندیم پارک جنگلی رفتیم باعمو پیمانت اینا باماهوراکلی بازی کردی دلت نمی خواست تعطیلات تموم بشه دوروز هم رفتیم رشت خونه عمه سارا اونجا هم حسابی بازی کردی. روز سیزده فروردین اومدیم سمت تهران چون زود رسیدیم رفتیم پارک یاس فاطمی ناهارخوردیم ودوساعت نشستیم اومدیم تعطیلات خوبی بودبه هممون خوش گذشت...
14 فروردين 1403

تولد یازدسالگی ۵فروردین ۱۴۰۳

تولدیازده سالگیت مبارک پسرم ،درکنارت بچگی کردم تجربه مادربودن راپیداکردم باخنده هایت خندیدم باتو روحم رابزرگترکردم درکنارهرتلخی های که پیش آمد خودم راصبورترکردم تا غمی روچهره معصوم کودکانه ات نبینم شادبودنت مهم ترین خواسته قلبم بود نفیس ترین هدیه خدا ،من باتو بودن رامی ستایم وخداراهردم شاکرم وجودت آرامبخش ترین قلبم هست عاشقانه دوستتدارم ️ ️ ️ ️ امسال اولین سالی هست تولدت راتو خونه خودمون جشن گرفتیم اونم بخاطراومدن زن داداش ورایان جون بود که مامانی ایناباعمو پیمان اینا اومدن خونه ماکه رایان جون راببینن ومسافرت ماعقب افتاد خیلی خوب شد خانواده عمو امیرایناهم اومده بودن کلی خوش گذشت بهمون کلی هم کادو گرفتی ...
14 فروردين 1403

نوروز۱۴۰۳

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ عید نوروز۱۴۰۳ سال اژدها مثل هرسال سفره هفت سین چیدیم که سال تحویل کنارهفت سین جشن بگیریم سال جدید ،بهارکه می رسه یکسال اززندگیت تموم میشه وارد سال جدیدی اززندگیت میشی ،قشنگ ترین اتفاق زندگیم ازبودن باتو هرلحظه من لذت می برم خداراشاکرم که تورابه زندگیمون هدیه داد قشنگ مامان عیدت مبارک پسرخوشتیپ وخوشگل ومهربون من دعامی کنم همیشه ازته دلت بخندی وخوشحال باشی اینم رایان جون که اولین عید زندگیشو خونه مابود فرشته کوچلو ،عیدت مبارک 🥳🥳🥳،اولین بهارزندگیت مبارک🥳🥳🥳 خونمونو روشن کردی شیرینک دوست داشتنی ...
14 فروردين 1403

orange belt

پسرگلم عاشق فوتبال بودی وچن سالی بود که کلاس فوتبال می رفتی باعشق وعلاقه درهرشرایطی خودتو به کلاس فوتبال می رسوندی ولی بابا کلی باهات صحبت کرد که دنبال رشته ورزشی بری که پیشرفت خوبی بکنی ونتیجه داشته باشه وبعداز مدتها راضی شدی که دررشته کیوکوشین کاراته عضو بشی 20 مهرماه درآکادمی کیوکوشین کاراته درنارمک ثبت نام کردی 2ماه نشده بود که تست کمربند بود وسنسی بهت گفته بود که تواین مدت کوتاه تمریناتت خیلی خوبه افتخاری برای تست کمربند نارنجی شرکت کن اولش نمی خواستی ولی باتشویق بابات شرکت کردی هم ذوق داشتی ازاینکه می خواهی امتحان بدی هم استرس اینکه اگه قبول نشی چی میشه من مطمعن بودم قبول میشی کلی برات دعا می کردم که خوشحالیتو ببینم پسرعزی...
3 دی 1402

برگ های ازسال 1402

پسرنازنینم ,خیلی وقته ازت عکسی نذاشتم اصلا فرصتی پیدا نمی کنم ولی تواین فرصت می خوام عکسای 11سالگیتو اینجا ثبت کنم که روزی ببینی خودت لذت ببری دخت عموت ماهرورا راخیلی دوست داری ولی چون خونشون شمال هست خیلی دیربه دیر همدیگرو می بینید سگ که خیلی دوست داری ولی متاسفانه نمی تونیم برات بخریم توخونه اصلا منو بابات دوست نداریم نگه داریم هروقت رژینا باسگش میاد خونمون کلی باهاش بازی می کنی ولی خوب 2تا عروس هلندی داریم که خیلی پرنده دوست نداری وصداشون زیاد هست که اذیت میشی ولی چون بابات دوسشون داره نمی فروشه این عکس داشتی می رفتی موسسه زبان شکوه گرفتم که دوست نداشتی اصلا کلاس زبان رادوست نداشتی یکسال به اجباررفتی وچ...
3 دی 1402

زمستان ۱۴۰۱

دیماه ۱۴۰۱ گاهی اوقات ارزش لحظه ها را تا زمانی که به خاطره تبدیل نشوند، درک نخواهیم کرد از زندگی باید لذت برد چون دیگر زمان برنمی گردد. سفربه شمال خونه مادربزرگ ،آرشا کلی خوش گذروند خدایاشکرت سفرشمال دیماه ۱۴۰۱...
13 دی 1401

مسافرت شهریور ۱۴۰۱

آخرشهریور ۱۴۰۱فرصتی شد پسرم راکه خیلی دوست داشت بره آکواریوم بندرانزلی ،دوتای بلیط گرفتیم رفتیم کلی ذوق کردآرشا وخیلی کنجکاو ازهمه ماهی ها عکس می گرفت جذاب بود خوش گذشت خدایاشکرت بخاطر این لحظه های که گذروندیم خدایاشکرت که پسرم الان ده سالش شده وباعشق بزرگ میشه مسافرت شهریور ۱۴۰۱...
27 شهريور 1401

پارک ژوراسیک

خیلی وقت بودمیخواستیم بریم پارک ژوراسیک ،فرصتش پیش نمی اومد بلاخره دیروز روزجمعه رفتیم برای ما که خیلی جذاب نبود آرشاهم کم خوشش اومد ولی یکی یوی اسم حیوانات راباوزن وقدشون چک می کرد کلی تعجب می کرد ودنبال تیرکس بود که پیداش کرد نیم ساعتی داخل پارک چرخیدیم بعدرفتیم که یه پارک دیگه پیداکنیم تاآرشاجونم بازی کنه تاریخ پائیز۱۴۰۰...
7 ارديبهشت 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرشای بابا می باشد